تله یا طرحواره وابستگی به این معنی است که من نمی توانم به تنهایی کارهایم را انجام بدهم. من نمی توانم برای زندگی ام تصمیماتی اتخاذ کنم و همیشه در دوراهی ها سردرگم هستم.
ترديد در یک تصمیم گیری واقعی و درست همیشه با من همراه است. شخصی که گرفتار در این تله است در انتخاب شریک زندگی دچار تردید می باشد و نمی تواند مسئولیت انتخاب خود را بپذیرد.
افراد وابسته یا گرفتار در تله وابستگی به تنهایی به سفر نمی روند، تنها غذا نمی خورند،تنها سینما نمی روند،تنهایی تفریح نمی کنند و تنهایی به تجربه های جدید در زندگی دست نمی زنند.
ریشه های این طرحواره مانند دیگر طرحواره ها در دوران کودکی ما شکل می گیرد و این وابستگی و بی کفایتی را باید در کودک درون خود جستجو کنیم. باید به دوران کودکی خود سری بزنیم و پیدا کنیم که چگونه و کجا و چه افرادی در شکل گیری تله وابستگی برای ما موثر بودند. آیا یکی از والدین به خاطر نگرانیهایش كارهای ما را انجام میداده است و یا اینکه پدر به دلیل کنترلجويی ،هنگام انجام کارها ما را به باد انتقاد و سرزنش می گرفته است. این موضوع که چه حادثه یا اتفاقاتی ما را در مسیر زندگی به سمت تله وابستگی هدایت کرده است، بسیار مهم و ضروری است. برای يافتن راه حل باید خاطرات کودکی خود را مرور کرد.
در تله وابستگی، باید بدانیم که کودک وابسته درون ما نیاز به حمایت و دلگرمی بیش از حد دارد. این دقیقا آنچیزی است که در دوران کودکی از آن محروم بوده است. او نیاز به پدر و مادری مهربان،حمایتگر، دلگرم و تشویق کننده دارد تا این کودک درون آرام بگیرد و راه مستقل شدن را طی کند.